«خروس بی‌محل» از کجا آمد؟

«خروس بی‌محل» از کجا آمد؟

ولی قضا روزی خروس موصوف شبانگاهان که بی موقع و نابهنگام بود بانگ برداشت. همه تعجب کردند که این بانگ نابهنگام چیست، ولی چون معلوم شد که کیومرث از دار دنیا رفته آن خروس را «خروس بی محل» خواندند.

کد خبر : ۱۲۱۸۷۵
بازدید : ۴۱۲۱

با وجودی که کارشناسان هنوز تعریف جامع و کاملی برای کلمه‌ی ضرب المثل نیافته‌اند، اما ضرب المثل را گونه‌ای از بیان می‌دانند که معمولا تاریخچه و داستانی پند آموز در پس برخی از آن‌ها نهفته است. دانستن این پیشینه گاهی برای مخاطب جذاب است. ضرب المثل‌ها بر خلاف امثال و حکم مصطلح و عمومی هستند که باید در جمله‌ای قرار گیرند تا عبارتی کامل حاصل شود.

هر گاه کسی در غیر موقع حرف بزند و یا میان حرف دیگران بدود و خود را داخل کند چنین فردی را اصطلاحاً "خروس بی محل" می‌خوانند. در ادوار گذشته بانگ نابهنگام خروس را به علت و سببی شوم می‌دانستند، لذا در شرح ریشه‌ی تاریخی آن چنین آمده است:

کیومرث سر دودمان سلسله‌ی باستانی پیشدادیان ایران بود که مورخان به روایات مختلف او را آدم ابوالبشر و گل شاه یعنی شاهی که از گل آفریده شده و نخستین پادشاه در جهان دانسته‌اند. کیومرث را پسری بود به نام پشنگ که همیشه بر سر کوه‌ها بود و به درگاه خدای تعالی راز و نیاز و مناجات می‌کرد. کیومرث به این فرزندش خیلی علاقه داشت و غالباً پسر و پدر به سراغ یکدیگر می‌رفتند.

روزی دیوان که از دست کیومرث منهزم شده بودند (شکست خورده بود)، به منظور انتقام به سراغ پشنگ رفتند و هنگامی که سر به سجده نهاده بود پاره سنگی بر سرش کوفتند و او را هلاک کردند.

حسب المعمول این بار که کیومرث برای دیدار فرزندش پشنگ با آذوقه‌ی کامل رفته بود، جغدی بر سر راهش ظاهر شد و بانگ زد. کیومرث، چون فرزندش را نیافت و دانست پشنگ را کشتند، جغد را نفرین کرد و به همین جهت ایرانیان جغد را پیک نامبارک و صدایش را شوم می‌دانند.

آنگاه کیومرث در مقام انتقام از دیوان برآمد. سایر فرزندان را بر جای گذاشت و خود با سپاهی گران به سوی دیوان شتافت.

در این سفر بر سر راه خویش خروسی سفید رنگ و مرغ و ماری را دید که خروس مرتباً به مار حمله می‌کرد و هر بار که موفق می‌شد با منقارش به شدت بر سر مار نوک بزند به علامت پیروزی بانگ می‌کرد. کیومرث را از اینکه خروس برای صیانت و دفاع از ناموس تا پای جان فداکاری می‌کند، بسیار خوش آمده سنگی برداشت و مار را بکشت و بانگ خروس را به فال نیک گرفت.

کیومرث پس از غلبه بر دیوان، آن مرغ و خروس را برداشت و به فرزندانش دستور داد آن‌ها را در خانه نگاهداری و تکثیر کند.

معمولاً خروس به هنگام روز بانگ می‌کند و، چون شب شد تا بامدادان که پایان شب و طلایه روز و روشنایی است بانگ نمی‌زند؛ ولی قضا روزی خروس موصوف شبانگاهان که بی موقع و نابهنگام بود بانگ برداشت. همه تعجب کردند که این بانگ نابهنگام چیست، ولی چون معلوم شد که کیومرث از دار دنیا رفته آن خروس را "خروس بی محل" خواندند و از آن سبب بانگ خروس را بدان وقت به فال بد گرفته و صدایش را شوم دانسته‌اند.

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید